هنرمندی جهانی، کارگردانی تأثیرگذار و انسانی با وجدان هنری

درگذشت زنده‌یاد ناصر تقوایی

در این لحظه دردناک، در کنار خانواده محترم، دوستان و همکاران ایشان، غم از دست دادن کسی را که سال‌ها با تصویر و کلامش روح ما را لمس کرد، شریکیم.

درگذشت زنده‌یاد ناصر تقوایی

در غروبی آرام، یکی از آخرین فانوس‌های روشن سینمای ایران خاموش شد.
ناصر تقوایی، آن ناخدای اندیشه و تصویر، از ساحل زمین دل کند و به دریای بی‌کران خاموشی پیوست.
او که با قاب‌هایش جان مردم جنوب را جاودانه کرد، حالا خود در قاب ابدیت آرام گرفته است.

آه، تقواییِ قصه و تصویر...
تو رفتی، اما هنوز در باد صدای موتور لنجی می‌پیچد که ناخدا خورشیدش تو بودی.
هنوز در سکوتِ کافه‌های قدیمی، صدای دیالوگ‌های تو زمزمه می‌شود،
و هنوز در نگاهِ هر شاگرد عاشق سینما، شعله‌ی آرام اما عمیق تو روشن است.

درگذشت تو نه پایان یک عمر،
که خاموشی چراغی‌ست که با فروغش، راه یک نسل از سینماگران را روشن کرد.
روح بزرگت آرام، و نامت جاودان باد.

🎬 مقاله ادبی و روایی درباره زندگی و جهان ناصر تقوایی

در تاریخ سینمای ایران، نام‌هایی هستند که تنها کارگردان نیستند، بلکه «جهان»‌اند؛ جهان‌هایی از اندیشه، تصویر و حس. ناصر تقوایی از آن نام‌ها بود.
او در تابستان سال ۱۳۲۰ در حوالی آبادان به دنیا آمد؛ جایی که آفتاب و باد و نفت در هم می‌پیچیدند و از دل آن، نسلی برخاست که در رگ‌هایش جنوب می‌جوشید.

کودکی‌اش میان بوی دریا و صدای سوت پالایشگاه گذشت. نوجوان که شد، به ادبیات پناه برد؛ قصه می‌نوشت، شعر می‌خواند، و از همان ابتدا در کلمه دنبال تصویر می‌گشت. در جوانی به مستندسازی رو آورد و واقعیت را با نگاهی شاعرانه ثبت کرد — واقعیتی که در قاب او نه خشک بود و نه صرفاً گزارش‌گر، بلکه سرشار از زندگی و انسان.

سال‌ها بعد، در تلویزیون ملی ایران، با سریال افسانه‌ای «دایی‌جان ناپلئون» به اوج رسید. اثری که نه فقط یک سریال، که تابلویی از جامعه ایرانی، با طنز و طعمی از تاریخ بود. پس از آن، در سینما آثاری ساخت که هر کدام نقطه‌ای از روح انسان ایرانی را نشانه می‌رفت:
«آرامش در حضور دیگران»، فروپاشیِ درون انسان در برابر نظمِ بیرون.
«ناخدا خورشید»، حماسه‌ای از شرافت در برابر فقر و قدرت.
«ای ایران»، نگاهی گزنده به تاریخ و طنزی سیاه در دل آشوب.
و «کاغذ بی‌خط»، روایتی مدرن از تنهایی و واهمه در جهان روزمره.

تقوایی سینما را به‌مثابه شعر می‌دید، نه صنعت. او باور داشت هر قاب باید همچون سطری از شعر حافظ یا بیتی از نیما، معنا و موسیقی داشته باشد. در آثارش، جنوب نه پس‌زمینه، بلکه روح جهان بود؛ مردمانش نه تیپ، که موجوداتی زنده و چندلایه.
او در اوج قدرت هنری‌اش، از جنجال و شهرت گریخت و در سکوت زیست — سکوتی که بیشتر از هزار فریاد معنا داشت. در دو دهه آخر عمرش کمتر فیلم ساخت، اما هر جمله‌اش، هر نگاهش، تبدیل به درسی برای نسلی از سینماگران جوان شد که با احترام از او یاد می‌کردند.

سرانجام در مهرماه ۱۴۰۴، در آرامشی غریب از میان ما رفت؛
اما در قاب سینمای ایران، هنوز حضور دارد،
در هر فریم روشن، در هر صدای باد جنوب، و در هر دیالوگی که با حقیقت ادا می‌شود.

🎥 ناصر تقوایی و نگاهش به سینما

جهان سینمای تقوایی  بر پایه صداقت، جزئی‌نگری و شعر بنا شده بود. او از آن دست فیلمسازانی بود که معتقد بودند:

«سینما اگر انسان را نشناسد، تکنولوژی بی‌روحی بیش نیست.»

چند گزیده از نگاه‌ها و سخنان او درباره سینما:

  • در باب آزادی هنرمند:
    «هیچ‌کس مانع فیلم ساختن من نیست. اگر روزی بخواهم برای ساختن فیلم از کسی اجازه بگیرم، همان روز فیلمسازی را کنار می‌گذارم. هنرمند اگر استقلال نداشته باشد، دیگر هنرمند نیست.»
  • درباره مضمون آثارش:
    «در جنوب، دریا و خاک با هم حرف می‌زنند. مردمش داستان دارند، حتی وقتی سکوت می‌کنند. من فقط گوش داده‌ام.»
  • درباره سینما و صداقت:
    «فیلم باید از دل زندگی بیاید، نه از سفارش و شعار. مخاطب ممکن است از فیلم تو خوشش نیاید، اما اگر صداقت در آن باشد، باورش می‌کند.»
  • درباره وضعیت سینما در ایران:
    «در کشور ما، خیلی‌ها فیلم می‌سازند اما کمتر کسی فیلم می‌بیند. تماشای عمیق یعنی دیدنِ درونِ قاب، نه فقط شنیدن دیالوگ‌ها.»
  • درباره فضا و زیبایی‌شناسی:
    «فضا برای من از هر چیز مهم‌تر است. فضا روحِ جامعه است، نه فقط دیوارها و دکورها. وقتی آن را بفهمی، سینما خودش اتفاق می‌افتد.»
  • درباره اقتباس و ادبیات:
    «من همیشه به ادبیات وفادارم، چون ریشه‌ی همه‌چیز در روایت است. هر تصویر خوب، در اصل روایتی درست دارد.»
  • درباره سکوت طولانی خود:
    «از سینما دل نبریده‌ام؛ از دروغ خسته‌ام. ترجیح می‌دهم سکوت کنم تا دروغ بگویم.»

این جملات نه فقط عقیده‌های یک کارگردان، که وصیت‌نامه‌ی روحی او برای نسل‌های بعدی است — نسلی که شاید روزی دوباره به سینمایی برگردد که با «انسان» آغاز می‌شود، نه با بودجه.

نظرات

Captcha